سلام ، تو ای آن که در بیست و دو سال عمر رفیق من بودی من به دور از تو نمی دانم چرا؟
اکنون بیست و دو سال است که من در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ؛ پای به سیاره زمینی نهاده ام که نوید رحمتش مرا امید به لحظه لحظه می دهد.
که تو را نیز عاشوایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظارمی کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خون خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حصین لازمان و مکان ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان؛ خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت برسی...؟
انشاالله